مفاهیم مرتبط با تعهد به دادن اطلاعات
در رابطه با موضوع پایاننامه مفاهیم و اصطلاحاتی وجود دارد که گاهی مترادف با موضوع یا بخشی از دایره شمول موضوع میباشد، که ذیلاً به بررسی مختصر این اصطلاحات میپردازیم و در فصول آتی مباحث تفصیلی آن را بیان خواهیم کرد:
گفتار اول: اظهار خلاف واقع[1]
این اصطلاح که در کتب زیادی با عبارت سوء عرضه ترجمه شده است، در نظام کامن لو بویژه، حقوق انگلیس بسیار مورد بحث قرار گرفته و کتب مختلفی در زمینه آن نگاشته شده است ، در حقوق انگلیس مراد از اظهار خلاف واقع، ابراز امری نادرست به هر نحو (جز از طریق سکوت محض) به مخاطب ابراز در مذاکرات پیش قراردادی یا به مخاطب در قلمرو مسئولیت مدنی است. این ابراز نادرست در صورتی بر مبنای حقوق راجع به سوء عرضه دارای ضمانت اجرا علیه شخص ابراز کننده است که مخاطب آن دچار اشتباه شده و به تصور درستی آن امر و به اتکای آن، وضعیت حقوقی خود را تغییر دهد.[2]
در حقوق انگلیس سوء عرضه بر سه نوع است:
الف :سوء عرضه حیله مندانه:[3]
ب :سوء عرضه بیاحتیاطانه:[4]
ج :سوء عرضه بیگناهانه یا معصومانه[5]
مخاطب اظهار برای اینکه بتواند جبران خسارتی را براساس نظریه سوء عرضه به دست آورد، باید برای دادگاه، قابل تعقیب بودن سوء عرضه را اثبات کند، برای اینکه سوء عرضه قابل طرح در دادگاه باشد باید اظهاری خلاف واقع باشد و این خلاف واقع بودن در زمان انجام عمل براساس آن باید محقق باشد، نه در زمان اظهار. بنابراین در صورتی که در زمان انجام اظهار، اظهار مزبور خلاف واقع باشد ولی در زمان عمل براساس آن مطابق با واقع شود، سوء عرضه محقق نمیگردد.[6]
به علاوه اظهار باید بیان یک واقعیت موجود یا مربوط به گذشته باشد و متضمن یک امر واقعی باشد بنابراین نمیتواند شامل اظهارنظر،[7] اظهار قصد یا وعده، اظهار قانون، یا اظهارات همراه با تعریف و تحسین باشد.[8]
نکته دیگر این است که ملاک تحقق سوء عرضه حسن و قبح فعلی است. بنابراین انگیزه اظهار کننده هیچ گونه مدخلیتی در تحقق سوء عرضه ندارد.
عنصر اساسی دیگر سوء عرضه ترغیب طرف مقابل برای انعقاد قرارداد به وسیله اظهار کننده است، صرف اظهار خلاف واقع به تنهایی، حق اقامه دعوا را به شخص متضررنمیدهد، بلکه باید اثبات شود که اظهار کننده، درک نادرستی را در ذهن مخاطب ایجاد نموده و این اظهار، او را به انعقاد قرارداد ترغیب کرده است. این امر موضوعی است و مخاطب باید آن را اثبات کند.[9]
از طرف دیگر اظهار خلاف واقع باید راجع به امری عمده و مهم باشد، اظهار وقتی عمده و اساسی تلقی میشود که به خودی خود، تمایل اظهار کننده را به ترغیب مخاطب برای انعقاد قرارداد نشان دهد، به عبارت دیگر باید اظهاری باشد که برطرف مقابل تأثیر گذاشته، او را به سمت انعقاد قرارداد بکشاند قصور مخاطب در اثبات عمده و مهم بودن، موجب شکست وی در دعوایش میشود و مخاطب اظهار ملزم است عمده و مهم بودن اظهار را اثبات کند.
و آخرین عنصر اثبات اظهار خلاف واقع این است که شخص اغوا شده باید ثابت کند، در اثر اظهار خلاف واقعی که به او خطاب شده، به انعقاد قرارداد با اظهار کننده ترغیب شده است و او باید به طور مستقیم و شخصاً مورد خطاب اظهار کننده قرار گرفته باشد.[10]
البته در دو حالت دادگاهها همیشه رای میدهند که اظهار خلاف واقع به شخص اغوا شده خطاب گردیده است: نخست، حالتی است که اظهار به گروهی خطاب شد که اغوا شده یکی از آنان است؛ که البته این وظیفه مخاطب است که اثبات کند او فردی از آن جمع است که اظهار، به آنها خطاب شده است. دوم، حالتی است که اظهار خلاف واقع، به شخص دیگری خطاب شده اما اظهار کننده توقع داشته یا در نظر داشته است که آن اظهار به شخص اغوا شده برسد.[11] تعریف جامعی از سوء عرضه که تمام انواع اظهار رفتار گمراه کننده را شامل شود، در متون اسلامی و بسیاری از نوشتههای معاصر یافت نمیشود.[12]
سوء عرضه غالباً طبق انواع خاصش تعریف شده است، گرچه برخی از نوشتههای معاصر، مثل المجله تلاش کردهاند تا به تعریف عامی دست یابند اما این تعاریف، جامع و مانع نیستند از این رو، سوء عرضه، تعریف دیگری را میطلبد.[13]
رایجترین اصطلاحی که بسیاری از فقهای اسلام برای توصیف سوء عرضه به کار میبرند «تغریر» است.[14]
در حقوق اسلام در قلمرو قرارداد، تدلیس و در قلمرو مسئولیت مدنی، قاعده غرور دارای تشابهات جدی با سوء عرضه حیله مندانه در حقوق انگلیس است.[15]
سوء عرضه را از این جهت میتوان مرتبط با تعهد به دادن اطلاعات دانست که عدم انجام این تکلیف و تعهد میتواند به شکل خودداری از ارائه اطلاعات لازم و ارائه اطلاعات غلط باشد.[16] به بیان دیگر اظهار خلاف واقع از موارد نقض تعهد به دادن اطلاعات صحیح میباشد. که شرط صحیح بودن اطلاعات در این تعهد مستتر است.
براساس حقوق قراردادها در اسلام، هر فریبی خواه با عمل یا لفظ، که نسبت به یک طرف قرارداد از سوی دیگری اعمال میشود، به یکی از دو حالت زیر انجام میگیرد: یا با قصد کامل در فریب طرف دیگر انجام میگیرد، یا این که بدون هیچ گونه قصدی بر فریب صورت میگیرد. مورد نخست، معادل سوء عرضه متقلبانه در حقوق انگلیس است، در حالی که حالت دوم با سوء عرضه غیر متقلبانه (سوء عرضه مبتنی بر مسامحه یا سوء عرضه معصومانه) برابر است.[17]
گفتار دوم: تدلیس
تدلیس بر وزن تفعیل از ریشه «دلس» از نظر لغوی به معانی پنهان کردن و پوشانیدن عیب چیزی، عوام فریبی، فریب کاری، مکر ورزیدن و نیرنگ بافتن و بیان نکردن عیب موجود در کالا به کار رفته است.[18]
معانی بیان شده در فرهنگهای لغت، گویای این حقیقت است که تدلیس توأم با نوعی تقلب، نیرنگ بازی و حیلهگری است که منجر به سوء استفاده مدلس از اعتماد طرف دیگر میگردد. بنابراین، تدلیس، نمایانگر هر فعل یا ترک فعل آگاهانه ارادی است که برای فریب دیگری، از جمله معامله کننده و پنهان ساختن وضعیت واقعی یک شیء انجام میشود.
تدلیس در اصطلاح فقهی، در گستره محدودتری نسبت به معنای لغوی آن کاربرد دارد و به نوع ویژهای از نیرنگ، یعنی حیلهگری و فریبکاری در اوصاف متعلق عقد اطلاق میشود. برخی از تعاریف فقها درباره مفهوم اصطلاحی واژه مزبور عبارت است از:
1- سکوت در برابر عیب خارج از خلقت (متعلق عقد)، در حالی که به آن عیب، علم دارد یا ادعای صفت کمالی در متعلق عقد، در حالی که چنین صفتی در آن وجود ندارد.[19]
2- پنهان کردن صفت (نقصی) در کالا و یا آشکار کردن (صفت کمالی) برتر از آنچه در کالا وجود دارد.[20]
3- آشکار کردن صفت کمالی در زن، در حالی که دارای آن صفت نیست یا پنهان کردن صفت نقصی در آن.[21]
این تعاریف را به نحو دیگری میتوان بیان کرد، بدون آن که مفهوم آن تغییر پیدا کند. به این ترتیب که «تدلیس» به هر فعل یا ترک فعل آگاهانه ارادی می گویند که یکی از طرفهای عقد برای پنهان ساختن اوصاف اساسی (جوهری و ذاتی) یا فرعی متعلق عقد به قصد فریب طرف دیگر عقد انجام دهد.[22]
از بین فقیهان امامیه فقط بعضی از آنها تدلیس را یکی از خیارات میشمارند از جمله آنها، شهید ثانی است که تدلیس را در ردیف خیارات میآورد.[23]
عدهای معتقدند: فعل عربی «دلس» از کلمه لاتین “Dolus” آمده است. این کلمه گرچه در اوایل پیدایش اسلام از طریق مراودت تجاری وارد زبان عربی شد، ولی در مراحل اولیه حقوق اسلامی به عنوان اصطلاح حقوقی به کار نمیرفت. تدلیس در حقوق انگلستان Misrepresention یا Fraud گفته میشود و در حقوق فرانسه Dol به کار میرود.[24]
تقلب مؤثر در تدلیس دو شکل متفاوت به خود میگیرد:
1- فروشنده عیب معلومی را در کالا مخفی نگه داشته و در عین حال تلاش کند آن را به گونهای ارائه دهد که گویا از وضعیت سالم و خوبی برخوردار است که میتوان به شکل اظهار و بیان باشد و یا به صورت عملی.
2- فروشنده ممکن است به قصد فریب طرف مقابل، صفات مثبت و جذابی را برای کالا مطرح سازد تا خریدار تصور کند کالا نو بوده یا وضعیت سالم و خوبی را دارا ست. ضرورتی ندارد که کالا معیوب بوده و اصلاح و تعمیر شده باشد، بلکه صرف این که یک کالای کهنه یا دست دوم، رنگ و جلا داده شده و ترو تازه گردد تا نو به نظر برسد، کفایت میکند.
در حقوق ایران ماده 438 قانون مدنی ایران تدلیس را اینطور تعریف میکند «تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله میشود».
پرسشی که پاسخ به آن بحث تدلیس را به موضوع پایاننامه ارتباط میدهد این است که آیا عملیات شامل اظهارات و اقوال نیز میشود به عبارتی، اعمال در مقابل اقوال قرار میگیرد؟
قانونگذار ایران در تدوین ماده 438 قانون مدنی، اگرچه آنرا در مبحث خیارات ذکر کرده است، به قانون مدنی فرانسه نظر داشته و کلمه« مانور» را به «عملیات» برگردانده است و در اینصورت میتوان همان وسعتی را که مفسران و قضات فرانسوی به کلمه مانور بخشیدهاند در شرح این ماده قانون مدنی ایران راهنما گرفت، و «اقوال» را همچنانکه در حقوق فرانسه مشمول «مانورها» میدانند، در حقوق ایران نیز مشمول «عملیات» دانست، اگر قانون مدنی ایران در این زمینه متأثر از حقوق فرانسه نباشد، باز میتوان گفت که منظور از اصطلاح «عملیات» در ماده 438 با توجه به کلیت مفهومی کلمه عملیات، اعمال در مقابل اقوال نیست و چون سخن گفتن نیز خود عمل است، اقوال همانند اعمال مشمول اصطلاح «عملیات» مندرج در این ماده میشود. آقای دکتر سید حسن امامی در کتاب حقوق مدنی خود تصریح میکند «عملیات ممکن است گفتار باشد».[25]
[1] – Misrepresentation
[2] – درویش، بهرام، (1384)،تدلیس سوء عرضه حیله مندانه، تهران :گل مریم درخشان ،صفحه 14.
[3] – Fraudulent Misrepresentation
[4] – Negligent Misrepresentation
[5] – Innocent Misrepresentation
[6] – Briess v. woolley )1954( Ac 333 at p. 353 lord Tucker, available at: www.questia.com
[7] – جاور،حسین، قنواتی،جلیل، (پاییز 1385)«مطالعه تطبیقی سوء عرضه قابل تعقیب در حقوق انگلیس، ایران، فقه امامیه»، فصلنامه مدرس علوم انسانی،شماره30،ص 263.
[8] – Tayor, Richard., D. law of contract. P129 and Dobson Paul and cilive M.schmithoff; Business law, London, sweet & Maxweel , P 95.
. به نقل از: جاور، قنواتی، همان، صفحه 161و162
[9] – لرد بلک برن میگوید: «خواهان باید اثبات کند که اغوا شده و فریب خورده»:
Smith V. chandwisk (1884) 9 APP. Cas. 187, atp, zoo: Arkwright v. Newbold (1880) 17 ch. D 301.
[10] – Taylor, Richard D. law of contract. P 131 ; and , treitel . GH, the law of contract, tenth edition. London, sweet & Maxweel. P 315.